(عکس) «شاپور» کجاست؟
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۸۳۸۷۳
سرنوشت آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی که به هم حزبیهایش در جبهه ملی ایران پشت کرد و با سودای رسیدن به قدرت و بقای رژیمی که روزگاری خود در نفی راه و رسمش نقدها کرد، جالب توجه است. بختیار این شخصیت دو تابعیتی وقتی فریاد «بختیار بختیار، نوکر بیاختیار» را در گوشه و کنار شهر و در شعارهای مردم شنید باز هم در نیافت که مسیر را اشتباه رفته است تا زمانی که سونامی خشم عمومی به دفتر نخستوزیری رسید، او فرار را بر قرار ترجیح داد و به موطن اصلیش فرانسه گریخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایسنا، امروز ۲۳ بهمن چهل و چهارمین سالروز فرار شاپور بختیار از دفتر نخستوزیری و مخفی شدن شش ماههاش در مخفیگاهی در تهران در سال ۱۳۵۷ است.
بختیار دو روز قبل از پذیرش رسمی پیشنهاد نخست وزیری محمدرضا شاه در تاریخ نهم دی ۱۳۵۷ از جبهه ملی جریان سیاسی نزدیک به دکتر محمد مصدق طرد شد. او یک روز بعد از تشکیل کابینه اش این موضوع را در اولین کنفرانس خبریش به اطلاع خبرنگاران و عموم مردم ایران رساند.
اولین کنفرانس خبری شاپور بختیار پس از نخست وزیری در ۱۱ دی ۱۳۵۷
بختیار در این کنفرانس با قرار دادن عکسی از دکتر محمد مصدق در پشت سرش سعی کرد خود را ادامه دهنده راه مصدق معرفی کرد، اما امام خمینی بعد از اعلام نخست وزیری بختیار در سخنانی از نوفل لوشاتوی فرانسه بیان کردند: «دولت بختیار مشروعیت ندارد و مردم باید به تظاهرات و مبارزه ادامه دهند. شاه شخصی فاسد است و هر کس با او همکاری کند، فاسد است.»، اما سودای نشستن بر صندلی قدرت بختیار را از خود بی خود کرد.
داستان شاپوردر شرایطِ بحرانی و نابسامان آخرین ساعات حیات پهلوی که هر لحظه بر شدت خشم و انزجار عمومی افزوده میشد و اشغال ادارات دولتی توسط مردم انقلابی شدت میگرفت، شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به ریاست عباس قرهباغی رییس ستاد بزرگ ارتشتاران و رییس شورای عالی ارتش تشکیل جلسه داد و ۲۷ فرمانده ارشد ارتش پهلوی برای بررسی آخرین وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور و اعلام همبستگی با مردم تشکیل جلسه داد.
امرا و فرماندهان پس از شور و مشورت در نهایت رای به اعلام بیطرفی ارتش دادند و اطلاعیهای با این مضمون که «با توجه به تحولات اخیر کشور شورای عالی ارتش در ساعت ده و نیم امروز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به اتفاق آرا تصمیم گرفت برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر، بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داد به پادگانهای خود مراجعت نمایند.
ارتش ایران همواره پشتیبان ملت شریف و نجیب و وطنپرست ایران بوده و خواهد بود و از خواستههای ملت شریف با تمام قدرت پشتیبانی مینماید.» را به جز یک نفرشان، امضا کردند و خبر این اقدام ساعت ۱۱ به دفتر نخستوزیری و بختیار رسید.
بختیار در خاطرهای از آن روز در بخشی از کتاب یکرنگی که مجموعهای از خاطراتش را ثبت کرده است، نوشت: «.. ساعت ۱۱ سرانجام تماس تلفنی با قرهباغی برقرار شد. قرهباغی به من گفت که ارتش بیطرفی خود را اعلام کرده است. به او گفتم حدس زده بودم.
ارتش متزلزل شده بود، ارتش خیانت کرده بود. این قرهباغی کذایی، که شاه برای من به جا گذاشت و حسین فردوست یکی از نزدیکان اعلیحضرت با استفاده از مختصر همدستی رییس ساواک، ۲۵ امیر را در شورای عالی نیروهای مسلح، که موجودیت قانونی نداشت و فقط برای نیازهای ظاهری ابداع شده بود، گرد هم آورد و این شورا قطعنامه را صادر کرد.»
مرگ یک رویااعلام بیطرفی ارتش نهایتِ ناامیدی و پایان همه امیدهای محمدرضا شاه و شاپور بختیار برای حفظ تاج و تخت بود. این اعلام شکست پایانبخش دوره ۳۷ روزه نخستوزیری شاپور بود.
با دریافت خبر اعلام بیطرفی ارتش، بختیار بلافاصله از قرهباغی درخواست یک فروند هلیکوپتر کرد و با نشستن هلیکوپتر در محوطه نخستوزیری، سوار بر آن به دانشکده افسری ارتش رفت و از آنجا به کنج مخفیگاهش رفت و شش ماه بیآنکه رد و نشانی از خودش به جا گذارد، مخفیانه زندگی کرد.
بختیار در کتاب یکرنگی در خاطراتش از واپسین روزهای حضورش در تهران، این چنین نوشت: «چند دقیقه پس از خروج از نخستوزیری زندگی مخفی من آغاز شد. تنها رابط من با دنیای خارج یک رادیوی ترانزیستوری بود. در تمام مدت حضورم در تهران، زندگی مخفی داشتم و هیچگاه در خیابان آفتابی نشدم.... نمیتوانستم تا آخر عمر مخفی به سر برم. از طریق رابطان خود در سفارت فرانسه یک گذرنامه خارجی با نامی جعلی تهیه کردم و بعد تغییر قیافه دادم. نه در چمدانم میبایست شیئی ایرانی وجود میداشت و نه بر لباسهایم مارک خیاطان ایرانی.
یک روز صبح با اتومبیل به فرودگاه مهرآباد رفتم. قیافهام به برکت یک ریش بزی و یک جفت عینک سیاه، مختصری عوض شده بود. کسی که همراه من بود با یک بلیط درجه یک و چمدان من وارد محوطه فرودگاه شد و چمدان را رد کرد. من در خودرو در محوطه پارکینگ فرودگاه منتظر ماندم تا پرواز هواپیما برای یک ساعت بعد اعلام شود. آنموقع با شتاب کت را بر روی شانههام انداختم و مثل بازرگانی شتابزده وارد سالن شدم.
صف مسافران ایرانی طولانی بود، ولی در صف مسافرهای خارجی فقط هفت یا هشت نفر ایستاده بودند. بخشهای بازرسی را رد کردم و سوار اولین اتوبوسی شدم که به طرف هواپیما میرفت.... وارد پاریس شدم، اما هیچکس از ورودم خبر نداشت. وقتی به پاریس رسیدم فرزندانم را خبر کردم که به دنبالم بیایند.»
سرنوشت بختیاربعد از مخفی شدن بختیار، ابتدا شایعاتی درباره کشته شدن، خودکشی یا دستگیریش بین مردم و انقلابیون دهان به دهان شد، اما او با گریم و تغییر چهره و پوشیدن لباس مبدل از طریق رابطهای غربیش از فرودگاه مهرآباد به فرانسه فرار کرد.
حکم اعدام بختیار به صورت غیابی در دادگاه انقلاب صادر شد و مورد تایید امام (ره) قرار گرفت و داوطلبان اجرای حکم در دو مقطع زمانی تصمیم به پیاده کردن آن گرفتند. بار اول در تابستان ۱۳۵۹، یک سال بعد از فرار بختیار به پاریس و بار دوم ۱۵ مرداد ۱۳۷۰.
بار اول توسط انیس نقاش مورد سوء قصد قرار گرفت. نقاش با کشتن یکی دو نفر از محافظان بختیار در پاریس تا پشت در اتاق مخصوص او پیش رفت، اما به دلیل ضد گلوله بودن درِ اتاق و کمانه کردن یکی از گلولهها زخمی شد و توسط محافظان دستگیر شد و کارش نیمه تمام باقی ماند. اما بار دوم تیمی سه نفره پس از طراحی نقشه به خانهاش رفتند و بیسر و صدا ترورش کردند و دو روز بعد از ترور، پلیس فرانسه از طریق پسرش متوجه مرگ او شد.
بختیار به همراه سروش کتیبه منشی مخصوصش در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ در پاریس به قتل رسید در حالی که پلیس فرانسه از خانهاش به صورت شبانهروزی محافظت میکرد.
ماجرای مرگمامور ارشد ایرانیتبارِ پلیس فرانسه و مسؤول تحقیق درباره پرونده قتل شاپور بختیار توضیحات کاملی درباره نحوه ترور آخرین نخستوزیر پهلوی داد.
او گفت: «پسرِ دکتر بختیار که خود افسر پلیس فرانسه و مسوول امنیتی محل سکونت پدرش بود دو روز بعد از به قتل رسیدن دکتر حدود ساعت ۱۲ و ربعِ روز چهارشنبه به خانه پدرش رفت و با جنازههای سروش کتیبه سکرِتِر دکتر و جنازه پدرش روبهرو شد و بلافاصله زنگ زد اداره پلیس و بنده نزدیک ساعت یک ربع به ۲ رسیدم آنجا.
وقتی وارد حیاط خانه دکتر شدیم چند پله بود که میرفتیم بالا و بعد وارد یک راهروی کوچک شدیم. پیچیدیم دست چپ، یک راهروی کوچولوی دیگر بود و سمت راست، آشپزخانه بود. انتهای این راهروی کوچک به سالنی که پنجرهاش رو به حیاط باز میشد، ختم میشد. همینطور که رسیدیم، اولین جنازهای که دیدیم جنازه سروش کتیبه بود که روی سینهاش افتاده بود و چندین ضربه چاقو از پشت خورده بود. جلوتر که رفتم یک کاناپه جلوی پنجره سالن بود که به حیاط ختم میشد، جنازه دکتر بختیار روی کاناپه بود، گردن و رگهای دستش بریده شده بود.
جلو و روی کاناپه تکهای از چاقوی نانبُری افتاده بود. بعد از دستگیری علی وکیلیراد یکی از سه متهم به قتل دکتر بختیار، او اعتراف کرد که «اولین چاقویی که رفتم از آشپزخانه آوردم و دادم به محمد آزادی – دومین متهم به قتل - یک چاقوی نانبُری بود که با آن میخواست گردن دکتر را ببُرد که چاقو شکست و به من گفت برو چاقوی بزرگ دیگری بیار که من رفتم یک چاقوی دیگر از آشپزخانه آوردم.»
... وقتی بیشتر تحقیق کردیم متوجه شدیم آخرین افرادی که به دیدن دکتر بختیار رفته بودند فریدون بویراحمدی به همراه دو نفر دیگر به نامهای علی وکیلیراد و محمد آزادی روز دوشنبه ساعت ۱۵ آنجا بودند. به دلیل امنیتی بودن پرونده، عکس هر سه نفر در تلویزیون و روزنامهها پخش شد. سه هفته بعد علی وکیلیراد در اطراف دریاچه ژنو دستگیر شد.... فریدون بویراحمدی از اعضای نهضت مقاومت ملی ایران به رهبری دکتر بختیار، جزو معدود افردی بود که هر زمان دلش میخواست به دیدار دکتر بختیار میرفت. او دست راست دکتر بختیار بود. گویا بویراحمدی به دکتر بختیار گفته بود دو نفر از ایران از هواداران شما میخواهند شما را ببینند و با شما درباره منفجر کردن پالایشگاه نفت شیراز صحبت کنند، دکتر بختیار هم اعتماد صد در صدی به فریدون بویراحمدی داشت.
او آن روز به همه گفت بروند، حتی به پسرش گفت که هیچ کسی را نمیخواهد ببیند یا تلفنی صحبت کند. این اتفاق خیلی وقتها میافتاد. وقتی میخواست کسی را ببیند همه را بیرون میکرد و فقط خودش بود، تلفن را هم قطع میکرد بنابراین این، دفعه اول نبود که چنین اتفاقی میافتاد.
روز واقعه قرار نبود سروش کتیبه آنجا باشد. این سه نفر وقتی میرسند به ۱۰-۲۰ متری خانه بختیار یهو سروش کتیبه را میبینند که به سمت خانه دکتر میآید. کتیبه این سه را میبیند. بویراحمدی از او میپرسد: «اینجا چه کار میکنی؟» کتیبه جواب میدهد: «آمدم یک کتاب که یادم رفته بود، بردارم بروم.» بویراحمدی میگوید: «حالا که آمدی با ما بیا توو.» بویراحمدی و کتیبه توی آشپزخانه مینشینند. محمد آزادی و علی وکیلیراد هم توی سالن پذیرایی پیش دکتر بختیار مینشینند.
قد محمد آزادی یک متر و ۸۵ و وزنش ۱۲۰-۱۳۰ کیلو بود. آنان نقشه ایران را روی میز میندازند و محمد آزادی میگوید: «آقای دکتر بختیار پالایشگاه نفتی که میخواهیم بزنیم، اینجاست.» دکتر بختیار عینکش را میزند و دولا میشود روی میز که نقشه را نگاه کند محمد آزادی گلویش را فشار میدهد و با دستهایش گلوی دکتر را به حالت خفه کردن میگیرد.
وکیلیراد در اعترافاتش گفت: «وقتی داشت خفهاش میکرد به من گفت برو یک چاقو بیاور. من هول شده بودم، رفتم توی آشپزخانه یکهو سروش کتیبه دید من هول شده ام گفت چی شده آقای دکتر چی شده؟» خواست از آشپزخانه بیاید داخل سالن که فریدون بویراحمدی از پشت دهانش را گرفت و با چاقو زدش. وکیلیراد هم یک چاقو برداشت و برای آزادی برد، اما یک چاقوی نانبُری بود. وقتی محمد آزادی سعی میکند گلوی بختیار را ببُرد، چاقو میشکند و به وکیلیراد میگوید برو یک چاقوی دیگر بیاور.
کارشان هم که تمام میشود خودشان را تمیز میکنند و میروند گوشهای از حیاط میایستند و فریدون بویراحمدی پیش دو مامور پلیس که آنجا بودند، میروند و دفتر را پر میکند و ساعت را مینویسد که چه ساعتی رفتند و پاسپورتها را میگیرد و میآیند بیرون. هر کس که میآمد یک فتوکپی هم میگرفتند از کارت شناسایی یا پاسپورتش. بعد موقع رفتن پاسپورتها را پس میدادند.
چند روز بعد از واقعه، کت و شلوار و لباسهای هر سه نفر توسط یکی از روسپیهای ساکن در جنگل نزدیک خانه دکتر بختیار به اداره پلیس آورده شد. چند قطره لکه خون روی لباسها بود که بعد از آزمایش مشخص شد خون دکتر بختیار و آقای کتیبه است.
از سه نفر متهم پرونده فقط موفق به بازداشت علی وکیلیراد شدیم و محمد آزادی و فریدون بویراحمدی آب شدند و به زمین رفتند.»
منبع:
یکرنگی، شاپور بختیار
اعترافات ژنرال، عباس قرهباغی
اظهارات مامور پرونده رسیدگی به قتل شاپور بختیار، رسانهها
انصاری، احمد علی مسعود، پس از سقوط، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۱، ص ۱۴۱
منبع: فرارو
کلیدواژه: شاپور بختیار شاپور بختیار پلیس فرانسه دکتر بختیار نخست وزیری محمد آزادی روز بعد قره باغی یک چاقوی بی طرفی یک چاقو سه نفر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۸۳۸۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اسرائیل جرأت نکرد تصاویر آثار حمله ایران را به دنیا نشان دهد | این رژیم بمب اتم هم بخواهد...| بلینکن درباره ارتش اسرائیل به نخست وزیر عراق چه گفت؟
به گزارش همشهریآنلاین، روزنامه ایران درباره ابعاد مختلف عملیات وعده صادق گفتوگویی با سرلشکر غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا(ص) انجام داده است.
در ادامه، مشروح این گفتوگو را میخوانید:
عملیات ۷ اکتبر پوشالی بودن صهیونیستها را نمایان کردعملیات ۷ اکتبر حماس را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید مهمترین دستاورد این عملیات چه بود؟
مهمترین دستاورد این عملیات این است که پوشالی بودن اسرائیل نمایان شد. پایههای ارتش اسرائیل به عنوان نیرویی که به این شکل پرمدعا و این ارتش دروغگو که طی این هفتاد سال ادعا میکرد من بیحریفم؛ من کسی بودم که ارتش مصر را شکست دادم ارتش اردن را شکست دادم، ارتش سوریه را شکست دادم، فروریخت؛ رژیمی جعلیای که در این سالهای اخیر هم مأموریت دارد که علیه ما رجز خوانی کند. این نکته بسیار مهمی است.
شهید حاج قاسم سلیمانی میگفت هر دولتی در عالم یک ارتش دارد اما در اسرائیل برعکس است؛ یک ارتش وجود دارد که آن ارتش یک دولت جعلی ساخته است، یعنی ما فقط با یک نیروی نظامی مواجهیم و نه چیزی بیشتر. اینها آمدند و چیزی را در اینجا کاشتند که به خیال خودشان از آن یک کشور به وجود بیاید؛ اسرائیل مفهومی شبیه ایمپلنت در دندانپزشکی است که انگلیسیها و کشورهای غربی آن را کاشتهاند و حیات اسرائیل هم به غرب وابسته است.
یعنی اگر روزی غرب نباشد، اسرائیل یک شبه فرو میپاشد و برعکس هم هست؛ یعنی اگر اسرائیل فروبپاشد، غرب هم فرومی پاشد. اسرائیل در ایران سفارت ندارد، اما تمام سفارتخانههای غربی به او کمک میکنند. از اطلاعات و هر کمکی اعم از سیاسی، نظامی، رسانهای و... نیاز داشته باشند، در اختیارشان قرار داده میشود.
شکنندهبودن؛ مایه کابوس ارتش صهیونیستهاجمهوری اسلامی ایران بارها به وضوح بیان کرده است که اسرائیل غاصب و اشغالگر باید از بین برود؛ این آرمان در عرصه واقعیت تا چه اندازه دست یافتنی است؟
این نکته را اینجانب عرض کنم که متأسفانه برخی از اساتید دانشگاه و روشنفکران مغالطه کردهاند که جمهوری اسلامی ایران، گفته ما میخواهیم اسرائیل غاصب را نابود کنیم؛ در حالی که رهبری و مقامات جمهوری اسلامی همیشه گفتهاند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان باید اسرائیل غاصب و متجاوز را که قبله اول مسلمین و سرزمین ملت مسلمان فلسطین را اشغال کرده، شکست دهد و نابود کند.
چیزی که برای فرماندهان ارتش اسرائیل آزار دهنده است و مایه کابوسشان است، همین شکننده بودنشان است؛ و کابوس آزاردهنده برای فرماندهان اسرائیل این است که اینها میگویند فقط ۱۱۰۰ نفر به ما حمله کردند و ما را به این شکل به هم ریختند؛ حماس ۳۰ هزار رزمنده دارد؛ اگر ۱۰ هزارنفر از این رزمندگان بار دیگر غافلگیرانه به ما حمله کردند، به همراه ۱۰ هزار نفر از رزمندگان حزبالله لبنان و ۲ یا ۳ هزار نفر از این جوانان کرانه غربی، کار اسرائیل تمام میشود. تازه این رقم بخش کوچکی از قوای آنهاست.
اسرائیل سرزمین بسیار کوچکی دارد؛ یک بار در خردادماه سال گذشته در یکی از جلسات مستمری که با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح سپاه و ارتش داشتیم با اشاره به عملیات بیت المقدس مقایسهای بین شیوه اقدام ما در این عملیات و وضعیت اسرائیل انجام دادم؛ وسعت عملیات بیت المقدس ما در جنگ در برابر عراق ۶۰۰۰ کیلومتر مربع بوده است.
یعنی ما وسعت جغرافیایی فلسطین اشغالی را در این عملیات آزاد کردیم؛ ما نقشه این منطقه را روی نقشه جغرافیایی فلسطین اشغالی گذاشتیم؛ از مرزهای جنوب لبنان یعنی نیمه شمالی خاک فلسطین اشغالی را پوشاند تا اطراف کرانه غربی و تا اشدود را پوشاند.
یعنی ما دیدیم که مراکز حکومتی، مراکز نظامی، مراکز جمعیتی و مراکز اقتصادی همگی در این منطقه قرار میگیرند؛ مابقی مناطق جنوب اسرائیل عمدتاً بیابانی است؛ مناطقی مثل صحرای نقب و اطراف غزه تا بندر عقبه همگی بیابان هستند و جمعیت قابل توجهی در آنجا وجود ندارد.
عمده جمعیت یهودی و اعراب قدیم ۱۹۴۸ در این منطقهاند؛ همه شهرهای اسرائیل، مراکز حکومتی، وزارت دفاع، ستاد ارتش، مراکز صنعتی و... آن حرفی که فرمانده ارتش ما برادر عزیزم امیر سرلشکر موسوی زد، حرف محاسبه شدهای بود؛ خبرنگاری قبلاً از امیر موسوی پرسیده بود که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، ارتش، سپاه و نیروهای مسلح ایران چگونه میتوانند اسرائیل را شکست دهند؟ او در پاسخ گفته بود که اگر شرایطی و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در همان مقیاس عملیاتهایی مثل فتح المبین و بیت المقدس کار اسرائیل را تمام میکنیم؛ یعنی اگر از جنوب لبنان، از جولان و از همین کرانه غربی و از خود غزه نیرویی در حد همین رزمندگان فتح المبین به اسرائیل حمله کنند، کار آنها تمام است و ارتش اسرائیل نابود میشود و واقعه ۷ اکتبر هم نمونهای از این مسأله بود؛ اسرائیل نتوانست حتی در مقابل یک گروه چریکی و نه یک ارتش منظم به درستی عمل کند؛ آن هم حملهای که فقط حدود ۱۶ تا ۲۰ ساعت به طول انجامید پس این ارتش پر مدعا تصویری که از خودش میسازد دروغین است.
رژیم صهیونیستی بیهویت و فاقد علت وجودی استوضعیت کنونی اسرائیل را از حیث مؤلفههای جغرافیایی و جمعیتی چگونه میبینید؟ فکر میکنید بحرانهای مختلفی که رژیم اسرائیل با آنها روبهرو است تا چه اندازه این کشور را شکننده و ضعیف کرده است؟
ما نباید فکر کنیم که اسرائیل همان چیزی است که خودش و رسانههای غربی به تصویر میکشند. بعضی وقتها اسرائیل میآید در ایران کاری انجام میدهد و مثلاً دانشمند هستهای ما را ترور میکند یا اقدام انفجاری در یک نقطه محدود انجام میدهد و بعد این کار خودش را بسیار بزرگتر از چیزی که بوده نشان میدهد؛ کل امپراطوری رسانهای غرب هم از او پشتیبانی میکند؛ چون اسرائیل با کمکهای مستقیم آمریکا و اروپا سرپاست، همه امکانات را به رایگان در اختیارش قرار میدهند؛ پول، تجهیزات، پیشرفتهترین سلاحها و هر نوع کمکی که بخواهد.
در حال حاضر فرمانده سنتکام در تلآویو قرارگاه عملیاتی برپا کرده و از نزدیک در حال فرماندهی میدان جنگ است. سربازان فرانسوی، انگلیسی و آمریکایی در کنار سربازان اسرائیلی میجنگند؛ یعنی اسرائیل چنین رژیم جعلی است.
کتابی هست به نام جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا که آلاسدایر درایسدل و جرالد هنری بلیک که دو جغرافیدان انگلیسی هستند، آن را در دهه ۸۰ میلادی نوشتهاند و توسط خانم درّه میرحیدر ترجمه شده و خواندن آن را به شما پیشنهاد میکنم؛ در بخش دوم کتاب تحت عنوان «جداسازی و سیر تکامل نظام دولتها» وارد بحث اسرائیل شده و نوشته است: اسرائیل یک پارادوکس است و ثمره یک ایدئولوژی افراطی به نام صهیونیسم است؛ مسائل بسیار حادی دارد و هرگز قادر به واحدسازی این مردمی که از سراسر دنیا گرد آورده، نیست.
در این کتاب آمده که جمعیت یهودیهای اسرائیل از سراسر دنیا از ۱۰۲ کشور مختلف آورده شده و در اینجا جمع شدهاند و این جمعیت گردآوری شده، چند زبانه است و حداقل به ۱۵ زبان تکلم میکنند (عبری - عربی - انگلیسی - لهستانی - روسی - آلمانی - ایرانی - اسپانیایی - آفریقایی و...). دلیل این شکستی که متوجه اسرائیل شد و قادر به ترمیم آن نخواهد بود، چیزی نیست جز اینکه این ارتش و این دولت جعلی اسرائیل و جامعهای که در آن سرزمین اشغالی جمع شدهاند، بیهویتاند و فاقد علت وجودی هستند که عامل مهم تشکیلدهنده یک دولت و ملت است ـ هویت ملی ندارند - پیوستگی فرهنگی ندارند و هیچکدام از عناصر و مؤلفههای مهم را که یک دولت و ملت باید داشته باشند، ندارند.
اینها هویتی ندارند؛ نه هویت فرهنگی دارند و نه هویت ملی و نه به هم پیوستهاند؛ یعنی انسجام و پیوندی میان آنها وجود ندارد. وضعیت این جمعیت با وضعیت مردم ایران اصلاً قابل قیاس نیست؛ مردم ایران پیوندهای مستحکم و قوی با یکدیگر دارند؛ عواملی مانند تجانس مذهبی، تجانس نژادی، تجانس زبانی و تجانس قومی که در ایران هست در کمتر جایی از دنیا وجود دارد.
دشمنان و رسانههای معاند غرب سعی دارند القا کنند که تنوع قومیتی در ایران سبب شکاف میان جامعه ما شده است، در حالی که در واقعیت اینگونه نیست؛ درست است که در ایران تنوع فرهنگی و قومی وجود دارد، اما مردم ایران از این تفاوتها در راستای همدلی خود استفاده میکنند و اتفاقاً این تنوع و تفاوت، صمیمیتها را بیشتر کرده است. همه این قومیتها و گروههای متنوع در جامعه ایران هر زمان که ذرهای احساس خطر میکنند، یک دل و یک زبان کنار هم میمانند و برای دفاع از ایران با هم متحد میشوند.
عوامل موقعیت راهبردی و فضا، وحدت سرزمینی، ریشه کهن تاریخی، تجانس زبان، مذهب و دین و نژاد و قومیت، ساختار فرهنگی، آرمان سیاسی و حکومت قدرتمند مرکزی از عوامل درونزا و تهدیدات خارجی (به تحریک استکبار جهانی) از عوامل برونزا هستند که در ایجاد و افزایش همبستگی و وحدت و پیوستگی میان ساکنان سرزمین ایران مؤثرند و اما در اسرائیل چنین چیزی وجود ندارد؛ هیچ کدام از این پیوندها وجود ندارد؛ اسرائیل هیچ کدام از مؤلفههایی را که علت وجودی یک کشور است و بر اساس آنها یک کشور تشکیل میشود، ندارد.
وعده صادق و طوفانالأقصی نشاندهنده آسیبپذیری رژیم صهیونیستی است درباره عملیات وعده صادق توضیح دهید و ابعاد داخلی و بینالمللی آن را برای مخاطبان خارجی بیان کنید.
دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، بهوضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیبپذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمیگردد. هر شکل از پاسخ رژیم برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده، باعث فرورفتگی بیشتر خواهد شد. محورهای مقاومت دست برتر را دارند و افق ده سال آینده محور مقاومت دیدن دارد. تاریخ از نو بازخوانی خواهد شد.
ملتهای مظلوم منطقه بویژه ملت مظلوم و مسلمان فلسطین و لبنان در برابر اشغالگر صهیونیستی راه مقاومت را آموختهاند و به فضل پروردگار بر رژیم اشغالگر صهیونیستی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران غلبه خواهند کرد و او را شکست خواهند داد.
مشخصههای آمریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه همه ملتها میبینند؛ اشغال سرزمین ملتی مسلمان، آواره کردن ملت فلسطین، زورگویی، باجخواهی، جنایت و نسلکشی و کشتار طی ۷۰ سال ادامه دارد و ملت مسلمان فلسطین حاضر به تسلیم شدن در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی نیستند.
مهمترین برجستگی عملیات وعده صادق ظهور اراده و تصمیم رهبری ایران بود که همه دشمنان را غافلگیر کرد؛ اسرائیل که تصور میکرد یک دژ نظامی نفوذناپذیر است، مورد تهاجم و نفوذ موشکها و پهپادها قرار گرفت و نفس اراده و تصمیم ملت بزرگ ایران که در رهبری انقلاب متجلی شد، اهمیت استراتژیک دارد.
عملیات وعده صادق سبب شکست بازدارندگی صهیونیستها شداینکه چه میزان از شلیکهای ایران بر اهداف اصابت کرده، به مراتب اهمیت کمتری دارد. عملیات وعده صادق، عبور از بازدارندگی خودساخته و توهمی رژیم صهیونیستی بود که تصور میکرد با تکیه بر قدرتهای آمریکا و ناتو، بازدارندگیاش تضمین شده است.
وقتی که دیدند رهبری ایران تصمیم قاطع خود را برای تنبیه متجاوز اسرائیلی گرفته است، همه با هراس به کمک اسرائیل آمدند. آمریکا با حمایت کامل و گلچینی از قدرتهای ناتو بویژه انگلیس و فرانسه و برخی کشورهای منطقه، لایههای دفاعی متعددی در برابر قدرت تهاجمی موشکی و پهپادی ایران ایجاد کردند و در جغرافیایی به وسعت حداقل یک میلیون کیلومتر مربع بر فراز فضاهای عراق، اردن، شمال عربستان، دریای سرخ، شرق مدیترانه، قبرس و فلسطین اشغالی آرایش دفاعی گرفتند و علیرغم این دیوارهای دفاعی در حمایت از رژیم صهیونیستی، موشکهای پر قدرت ایران از سپرهای دفاع موشکی عبور کرد و دو مرکز نظامی نواتیم و شلاخیم را درهم کوبید.
رژیم صهیونیستی جرأت نکرد تصاویری از این دو پایگاه نظامی را به دنیا نشان بدهد؛ اگر آمریکاییها، انگلیسیها و فرانسویها و سنتکام به کمک رژیم صهیونیستی نمیآمدند، قطعاً ۸۰ درصد از پرتابههای ایران، پایگاههای نظامی رژیم صهیونیستی را درهم میکوبیدند.
با عملیات وعده صادق، آرایش استراتژیک یکبار دیگر به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد و این تغییر در شرایطی اتفاق افتاد که آمریکا اعلام کرد «ما کنار اسرائیل با اراده آهنین ایستادهایم!» آمریکا و رژیم صهیونیستی و سایر قدرتهای غربی که به کمک اسرائیل آمدند، در طول عملیات، ۱۰ ساعت در هراس و اضطراب و دلهره بسر بردند و شاهد تحمیل اراده ملت ایران و شکست بازدارندگی اسرائیل بودند.
قدرت ایران را همگان تحسین کردند که بدون غافلگیری و با اعلام قبلی، رژیم صهیونیستی را تنبیه کرد و در حقیقت، سیلیها و مشتهای محکمی به لات گستاخ و جنایتکار منطقه زد و او را سر جایش نشاند.
این عملیات تهاجمی را در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی علیه فرماندهانش در کنسولگری و سفارت ایران در دمشق انجام داد که به درخواست دولت سوریه در آنجا مستقر شدهاند؛ عملیات تهاجمی وعده صادق را بخشی از نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برعهده داشت که این بخش کوچک، تنها ۲۰ درصد توان تهاجمی خود را به کار گرفت و در مقابل، آمریکا و ناتو و سنتکام و رژیم صهیونیستی با ۲۴۰ فروند هواپیمای جنگنده و سامانههای متعدد ضد موشکی مستقر بر ناوهای آمریکا در مدیترانه و دریای سرخ و سامانههای ضد موشکی رژیم صهیونیستی با هراس به دفاع برخاستند و آن بخش کوچک نیروی هوا فضای سپاه با ۸۰ درصد توان تهاجمی خود آماده بود تا بنا به دستور موجهای بعدی حمله را آغاز کند؛ اما فرماندهان ایران تشخیص دادند که تنبیه رژیم صهیونیستی در همین حد کفایت میکند و حمایت این گونه از رژیم صهیونیستی از سوی آمریکا، انگلیس، فرانسه و دولتهای اروپایی، انسان را یاد جنگهای صلیبی میاندازد.
آمریکا و دولتهای اروپایی شریک قطعی جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی هستند و هرگز این هزینههای راهبردی که آمریکا و دولتهای اروپایی برای حمایت از رژیم صهیونیستی میپردازند، مورد قبول ملتهای غربی نیست. آیا انسانهایی حکیم و عاقل در جامعه غرب پیدا خواهد شد تا به کمک ملتهایشان، مانع سیاستهای دولتهای خود در حمایت از نسلکشی و ویرانگری اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین بشوند؟
طوفانالأقصی هیمنه دروغین صهیونیستها را درهم شکستیعنی واقعیت اسرائیل با آنچه در رسانهها از خود به نمایش میگذارد، یکی نیست؟
خیر. تصویری که اسرائیل از خودش در رسانهها میسازد، هرگز با تصویر واقعی اسرائیل در داخل سرزمین فلسطین اشغالی انطباق ندارد. تصویر دروغین از خودش میسازد؛ اینکه من بیحریفم و حریف ندارم.
در عملیات ۷ اکتبر تمام هیمنه دروغینش شکسته شد؛ توسط ۱۱۰۰ یا ۱۲۰۰ نفر از رزمندگان یک گروه چریکی که همه نظامیان میدانند این تعداد، استعداد رزمی و مانوری یک تیپ پیاده است. ۱۱۰۰ نفر به این ارتش پرمدعا حمله کردند؛ بعضی از رزمندگان حماس میگویند که اسرائیلیها خواب بودند، شراب خورده بودند؛ همه در تانکها و در قرارگاهها، خواب بودند؛ اصلاً باورمان نمیشد که ارتش اسرائیل با یک عملیات چند ساعته ما تا این اندازه فرو بپاشد. خود آمریکاییها هم میگویند؛ بلینکن که وزیر خارجه آمریکاست و به کشورهای عربی رفت و آمد میکند، به منطقه که آمده بود، به نخستوزیر عراق گفته بود که ارتش اسرائیل فروپاشیده بود و کارش تقریباً تمام بود؛ ما رفتیم و به آنها کمک کردیم و این ارتش را از زمین بلند کردیم و نگهاش داشتیم تا به طور کامل از بین نرود و سعی کردیم آنها را مجاب کنیم تا ایستادگی کنند و با تکیه به ما کارشان را ادامه دهند.
بنابراین رژیم صهیونیستی از نظر اقتصادی و نظامی به کمک حمایتهای مستقیم آمریکا و اروپا سر پا ایستاده است و به رایگان هر امکانی را که نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار میدهند حتی سلاح کشـتار جمعی یعنی بمب اتم!
کد خبر 849405 منبع: ایران برچسبها ایران و اسرائیل دفاع - سپاه پاسداران خبر ویژه